مایکل ویلیام کادری

بشارت ۸۴:

من می توانم به یقین بگویم که آن روز بسیار نزدیک است



مایکل ویلیام کادری (Michael William Cadry) نویسنده کتابی آخرالزمانی است به نام «چیزی که چشمان شما تابحال ندیده است» (WHAT YOUR EYES HAVE NOT SEEN) و در این کتاب اشاره می کند به اینکه:

بسیاری در گذشته های نه چندان دور اشاره داشتند به اینکه بازگشت مسیح مقدس بسیار نزدیک است؛ اما رسانه ها هیچ توجهی به آنها نداشته و نخواستند هیچ کمکی به آنها ارائه دهند. اما من در این کتاب به روشنی بیان می دارم که بازگشت دوباره مسیح مقدس نزدیک است و او در زمانی کوتاه می آید؛ هر چند که جز خداوند عالیقدر هیچ کس روز و ساعت آن را نمی داند؛ نه من و نه شما، و نه حتی خود مسیح. اما من می توانم به یقین بگویم که آن روز بسیار نزدیک است؛ من آن را به وضوح درک کرده و به تجربه عمیقی از آن رسیده ام. و شما نیز بزودی به این حقیقت خواهید رسید و من امیدوارم که خداوند به زودی دلهای شما را با این بشارت روشن سازد و نور امید را در دلتان بتاباند.

آری، سرانجام آرامش و زیبایی به جهانی که ما در آن زندگی می کنیم بازخواهد گشت و ما آن روز را انتظار می کشیم.

لیکن آیا ما برای آن روز بزرگ و آن رویداد جهانی آماده ایم؟ آیا ما به اندازه کافی به او و ظهورش اندیشیده ایم؟ آیا امروز عیسی مسیح از تفکر و تلاش ما راضی و خشنود است؟

بدانید اگر او
امروز از ما راضی و خشنود باشد فردا که روبرویش ایستاده ایم لبخند رضایت را در سیمایش خواهیم دید.

بکوشیم و تلاش کنیم که خود را به زودی آماده و شایسته دیدار عیسای مقدس کنیم.

منبع:

1- سایت کتاب
«چیزی که چشمان شما ندیده است»
2- دانلود کتاب
«چیزی که چشمان شما ندیده است»
   
برای ورود کلیک کنید
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : mahdi
تاریخ : 15 دی 1394
اشعار مهدویت
فقط دليل جدايي ز تو گناه من است
ثمر از اين همه غفلت دل سياه من است
هميشه ذكر تو را من به روي لب دارم
كه نام تو گل زهرا دليل راه من است
ببين كه روز سپيدم ز هجر تو شام است
بيا و نور فكن كه چهره تو ماه من است
جدايي از تو بلايي عظيم و جانكاه است
گواه قلب حزين سردي نگاه من است
بگو به آن دو ملك در سياهي قبرم
كه اين غلام قديمي بارگاه من است
برای ورود کلیک کنید
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : mahdi
تاریخ : 15 دی 1394
نهم ربیع الاول؛ آغاز ولایت امام زمان(عج)
نهم ربیع الاول، نخستین روز امامت امام عصر و خاتم الاوصیاء حضرت مهدی موعود(عج ) است که خود می فرمایند: «أَنَا خَاتِمُ الْأَوْصِیَاءِ وَ بِی یَدْفَعُ اللَّهُ الْبَلَاءَ عَنْ أَهْلِی وَ شِیعَتِی»
از خصایص حضرت مهدی(عج)، لقب زیبا و پرافتخار «خاتم الاوصیاء» است که ایشان خاتم همه اولیا و اوصیای الهی است؛ زیرا او آخرین امام و پیشوای بعد از پیامبر اکرم(ص) است و به تعبیری، آخرین وصی از اوصیای همه پیامبران الهی است. این لقب مبارک، به لسان پدر بزرگوارش جاری شده و ایشان را بدین لقب خوانده است.
ابن عربی در فتوحات مکیه می گوید : از آنجا که احکام شریعت محمدی(ص) با احکام دیگر شرایع و انبیا فرق دارد... و با آمدن او شریعت ختم شده است، آن حضرت این استحقاق را دارد که ولایت خاصه اش نیز ختم داشته باشد که این (خاتم اوصیا)، نامش مطابق نام حضرت (محمد(ص) و اخلاقش در بر گیرنده اخلاق آن حضرت باشد. او همان کسی است که مهدی نام دارد. معروف و منتظر است و از عترت و سلاله پیامبر است...»
در روایات بسیاری به اوصاف مشترک و شباهت های امام زمان(عج) به حضرت پیامبر اکرم(ص) اشاره شده است که در این نوشتار به بعضی از این ویژگی ها اشاره می نماییم:
1. رحمت
خداوند متعال وجود نازنین پیامبر اکرم صل الله علیه و اله و سلم را رحمتی برای عالمیان می داند؛ وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ؛[1] و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم. امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز به این صفت زیبنده اند: «السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَ الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ وَ الْغَوْثُ وَ الرَّحْمَةُ الْوَاسِعَة»؛[2] سلام بر تو ای پرچم برافراشته ... و رحمت گستردة الهی.
2. حجت الهی
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَی الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِین»؛[3] امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز با لقب حجة الله مورد خطاب قرار گرفته اند: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اللَّه».[4]
3. نور خدایی
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نور خدایی است: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اللَّهِ الَّذِی یُسْتَضَاءُ بِه »[5] سلام بر تو، ای نور روشنایی بخش خداوند.[6] در زیارت روز جمعه نیز خطاب به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف این گونه آمده است: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یا نُورَاللهِ الّذِی یَهْتَدی بِه المُهْتَدُون»؛ سلام بر تو ای نور خداوند که هدایت جویان به وسیله او هدایت می شوند.
4) دعوت کننده به سوی خداوند متعال
خداوند در قرآن خطاب به رسول مکرمش می فرماید: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً وَ داعِیاً إِلَی اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنیراً؛[7] ای پیامبر! ما تو را گواه فرستادیم و بشارت دهنده و انذار کننده، و تو را دعوت کننده به سوی خدا به فرمان او و چراغی روشنی بخش قرار دادیم.
در مورد امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز آمده است: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا دَاعِیَ اللَّه»؛[8] سلام بر تو ای دعوت کننده خلق به سوی خدا.
5) خاتمیّت (حُسن ختام)
Gما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلیماً؛[9] محمد صل الله علیه و اله و سلم پدر هیچ یک از مردان شما نیست، ولی رسول خدا و آخرین پیامبران است و خداوند به همه چیز آگاه است.
امام مهدی علیه السلام نیز در معرفی خود می فرمایند: «أَنَا خَاتِمُ الْأَوْصِیَاءِ وَ بِی یَدْفَعُ اللَّهُ الْبَلَاءَ عَنْ أَهْلِی وَ شِیعَتِی»؛[10] من آخرین از جانشینان پیامبر هستم و بواسطة من خداوند بلا را از اهل و شیعیانم برمی دارد.
6) امنیت بخشی
با وجود رسول خدا امت او در امنیت بودند: وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ؛[11] (ای پیامبر!) تا تو در میان آن ها هستی، خداوند آن ها را مجازات نخواهد کرد.
امام زمان نیز در وصف وجودی خویش می فرمایند: «إِنِّی أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ کَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ»؛[12] به درستی که من امنیت بخش اهل زمین هستم، همانگونه که ستارگان امنیت بخش اهل آسمانند.
پی نوشت"
[1]. انبیاء: 107.
[2]. بحارالأنوار، ج53، ص171.
[3]. بحارالأنوار، ج97، ص183.
[4]. الکافی، ج4، ص570.
[5]- بحارالأنوار، ج97، ص183.
[6]. مفاتیج الجنان، زیارت حضرت رسول صل الله علیه و اله و سلم.
[7]. احزاب: 45 و 46.
[8]. بحارالانوار، ج53، ص171.
[9]. احزاب: 40.
[10]. بحارالأنوار، ج52، ص30.
[11]. انفال: 33.
[12]. بحارالأنوار، ج75، ص380.

برای ورود کلیک کنید
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : mahdi
تاریخ : 15 دی 1394
آیا ما منتظریم؟
انتظار، سرفصل امید به آینده‌ای روشن و مایه عشق و شور و امید و تلاش برای آماده‌سازی خود و جامعه برای آمدن و ظهور امام منتظر است. انتظار، هرگز یك روحیه بازدارنده، فلج‌كننده و یأس‌آور نیست، بلكه موجب دوركردن عنصر بدبینی به آینده، از نهاد انسان در جامعه بشری است. انتظار، معیار ارزش انسان‌ها است. آرزوها و آمال انسان‌ها معیار خوبی برای سنجش میزان رشد و تعالی آن‌ها است. آرزوهای متعالی، حكایت از كمال روح و رشد شخصیت انسان‌ها می‌كند؛ برعكس آرزوهای حقیر و بی‌ارزش، نشان از بی‌اهمیتی و رشدنیافتگی افراد دارد. آرزوها، انسان را به حركت وا می‌دارد.

انتظار، اعتراض دائمی برضد بی‌عدالتی‌ها است؛ نجات از سكون و ركود است، ‌در صحنه‌بودن است. انتظار، نقش مهمی در سازندگی، پویایی و اصلاح فرد و جامعه در زمان غیبت دارد. اگر انسان منتظر، به وظایفی كه برای او شمرده شده است عمل كند، به الگوی مطلوب انسان دیندار دست می‌یابد.

انتظار مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف اقتدای به او، ‌بیعت با او و سرسپاری به فرمان او است؛ سنگربانی عقیده، مرزبانی اندیشه و مبارزه در راه پاسداری از حریم دین و ولایت است. انتظار فرج، كار است، حركت است، تلاشی هدفمند است و با بی‌هدفی، سكون و تن‌آسایی سازگاری ندارد. مگر می‌شود در انتظار سرسبزی روزگاران بود و در فصل برگ‌ریزان، از پا نشست؟

منتظر، تلاشگری نستوه است كه برابر هر انحرافی می‌ایستد و با الهام از شیوه و آیین امام و مقتدای مورد انتظار خویش، در راه اصلاح خود و جامعه‌اش به جهاد و مقاومت می‌پردازد. از آن زمان كه فرشتگان الهی به امر خدا، برابر حضرت آدم علیه السلام سر به سجده فرود آوردند، بحث از انتظار موعودی از سلاله آخرین پیامبر الهی به میان آمد. دیگر این، وظیفه تمام فرستادگان آسمانی شد كه منتظر باشند و دیگران را هم به انتظار دعوت كنند. آن زمان كه لوط، برابر فاسدان قوم خود قرار گرفت و گفت: «كاش برای مقابله با شما قدرتی داشتم یا به تكیه‌گاهی استوار پناه می‌جستم»(1) اندیشه انتظار قائم، در روح و جانش جاری بود. امام صادق علیه السلام فرمود: 

حضرت لوط  علیه السلام این سخن را نگفت، مگر برای تمنای دسترسی به قدرت قائم ما. و آن تكیه‌گاه استوار، چیزی نبود، جز استواری و توانایی یاران او ... (2).

انتظار، در زمان غیبت و عدم حضور ظاهری امام در جامعه، به نوعی، اعلام پذیرش ولایت و امامت آخرین وصی پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم است و همین انتظار موجب می‌شود ارتباط شیعیان با امامشان ـ اگرچه به صورت ارتباط قلبی و معنوی ـ حفظ شود.

 

برای ورود کلیک کنید
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : mahdi
تاریخ : 15 دی 1394
انديشه مهدوي در نگاه مطهري
همة گروه‌هاي اسلامي بر اين قول متفق‌اند که در آخرالزمان, مردي ظهور مي‌کند که دنيا را پر از عدل و داد مي‌کند و دولت حق را برپا مي‌سازد, دولتي که تمام جهان را فرا مي‌گيرد. اين ديدگاه به استناد آيات کريمة قرآن از جمله:‌105 سورة انبيا, 5 قصص, 32 و 33 توبه و ... است. اهل سنّت با شيعيان اتفاق نظر دارند بر اين‌که مهدي از خلفاي دوازده‌گانه‌اي است که رسول اکرم(ص) به آن‌ها در احاديث گوناگون بشارت داده است. از آن‌جا که حقايق وحي و وجود رهبران الهي در بين بشر, منطبق با نيازهاي طبيعي و فطري است, چنين اعتقادي نيز ريشه در نهاد انسان دارد و پاسخي به نياز آرماني بشريت

است. برای ورود کلیک کنید
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : mahdi
تاریخ : 15 دی 1394
او می آید....
یا صاحب الزمان رمز ظهور تو ترک گناه و یکدلی و دعای ماست.
سلام مولای من، سلام معشوق عالمیان، سلام انتظار منتظران
می خواهم از جور زمانه بگویم ، می خواهم بگویم و بنویسم از فسادی که جهان را چون پرده ای فراگرفته اما زمان فرصتی است اندک و انسان آدمی است ناتوان. پس ذره ای از درد دلم را به زبان می آورم تا بدانی چقدر دلگیر و خسته ام.
آغاز نامه به جهانبان جهان و جهانیان خدای هر دو جهان:
مولای من می دانی چند سال است انتظار می کشم. از وقتی سخن گفته ام و معنای سخن خود را فهمیده ام انتظارت را می کشم. بیا و این انتظار مرا پایان بده.
خسته ام از دست زمانه ، چقدر جور زمانه را تحمل کنم. چقدر ناله مظلومانه کودکان و معصومانی را که زیر ستم اند بشنوم و سکوت کنم. خودت بیا و این جهان سیاه را پایان بده. بیا و جهان را آباد کن. بیا و از آمدنت جهان را شاد کن. می دانی چند نوجوان هم سن و سال من آواره اند؟ چندین هزار کودک بی پناهند، خودت بیا و پناه بی پناهان باش.
چند پیش بود که خوابت را دیدیم گفته بودی می آیی و به اندازه تمام سال های نبوده ات با من حرف می زنی و به درد دل من گوش می دهی اما تا خواستی بگوئی کی و کجا؟، از خواب پریدم و از آن شب به بعد دیگر نمی خوابم. راستش می ترسم. می ترسم بیائی و من خواب باشم. می ترسم بیائی، همه تو را ببینند و تنها من از دیدنت محروم بمانم. هنوز هم می ترسم...
حس می کنم با این که شبهاست خواب به چشم ندارم اما در خواب غفلتم. بیا و بیدارم کن. بیا و هشیارم کن. بیا و همه جهانیان را از خواب غفلت بیدار کن. همه به خواب سنگین جهل فرورفته اند و صدای مظلومان و دل شکستگان را نمی شنوند. خودت بیا و همه ما را از این کابوس جهانی نجات بده. ای منجی عالمیان ، جهان در انتظار توست مسافر من !
نیستی و ببینی مردم روز میلادت یعنی رمز عشق پاک چه می کنند؟ چگونه بغض سنگین خود را در گلو نگه داشته اند و انتظار می کشند. منتظرند تا کی بیاید و جهان را از عدل پرکند. کسی بیاید و به این جهان بی اساس پایان دهد بیا تا بعد از این در کوچه های غریب شهر روز میلادت را با بودنت جشن بگیریم و خیابان های تاریک و ظلمات را با نور بودنت چراغانی کنیم. بیا و ببین مردم روز آمدنت چه می کنند؟
روز جمعه، روز خودت، روز منتظرانت به سراغ حافظ رفتم تا با فالی دلِ شکسته و سینه ی زخمی ام را مرهمی باشم. می دانی چه آمد؟ یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور....
نه غم می خورم، نه غم می خورم بخاطر روزهایی که نبوده ای تا لحظات تلخ غم را کنارم باشی. نبوده ای تا ندای مظلوم را بشنوی و ظالم را نابود سازی.
غم می خورم به خاطر روزهایی که به یادت نبوده ام و با گناه شب شده اند. همان روزهایی که در تقویم خاطره هها در منجلاب گناه و زشتی با قلم جهل ثبت کرده ام.«بهترین روز» اما براستی جز جهل نبود بهترین روز تنها روز ظهور توست. کی می آید؟ کی می شود که با قلم عقل و راستی بر صفحه دل حک کنم و با صدای بلند فریاد بزنم و به گوش جهانیان برسانم.
«بهترین روز ، روز ظهور مولاست»با تمام جهل و مستی تصمیم گرفته ام دفترچه رزوگار را با پاک کنِ مهر و عطوفت پاک کنم و از اول با نام تو روزگار را آغاز کنم. هنوز در نخستین صفحات آن مانده ام و مطلبی برای نوشتن ندارم. تا پایان نوشتن انتظارت می کشم.
دیوانه مسلمانی که در روزهای انتظار هزار بار به دیوانگی اش ایمان می آورد....
برای ورود کلیک کنید
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : mahdi
تاریخ : 15 دی 1394
وقت آمدن نشده ؟
حبیبم سلام

مولا جان هنوز وقت آمدن نرسیده؟؟؟

دیگر صبر ها بی صبر شده اند در برابر این انتظار

دیگر تابی باقی نمانده برای بی تابی

دیگر سکوتی نمانده که نشکسته باشد

دیگر اشکی نمانده که رسوا نکرده باشد، دیگر...

چه رخ خواهد داد با این همه درد،

درد...

درد...

درد...

مهربانم رهبرم را دریاب، غریب و تنهاست و یاران همچو منش ناتوان

تو تنها امید اویی، امیدی که نا امیدی در او جایی ندارد.

پس بیا و همه ی سوختگان به انتظار نشسته ات را از این خستگی رهایی بخش.

بیا...
برای ورود کلیک کنید
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : mahdi
تاریخ : 15 دی 1394
دوباره جمعه است و . . .


دوباره جمعه است و دوباره انتظار دیدار تو بی صبر می کند هر چه صبور است.

آقا جان مگر این همه انتظار و اشک کار ساز نشد؟

آخر دیگر چیزی مانده که مانع از ظهور شود؟

خود دعایی کن تا آن شویم که لیاقت دیدار تو برایمان رقم بخورد ،

دعا کن آمدنت میسّر شود که دیگر جمله هایم تاب فراق ندارند و

بغض هایم تاب سکوت.
برای ورود کلیک کنید
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : mahdi
تاریخ : 15 دی 1394
اهمیت وفای به عهد در قرآن و گفتار معصومین

مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا ۞
سوره احزاب ؛ آبه ۲۳
از مومنان مردانی هستند که به پیمانی که با خدا بسته بودند وفا کردند.
بعضی بر سر پیمان خویش جان باختند و بعضی چشم به راهند و هیچ پیمان خود دگرگون نکرده‏ اند

وفای به عهد
اشاره:
در مضامین مختلفی از معارف امامت، امامان معصوم(ع) به كشتی روان در میان امواج بی‌امان دریا، تشبیه شده‌اند كه هركس سوار بر آن شد، نجات یافت و هركس آن را ترك گفت، غرق گردید؛ آن‌كه از آن‌ها پیشی گرفت، از مرز دین خارج گردید و آن‌كه از آن‌ها عقب ماند نابود شد؛ و آن‌كه دوش به دوش ایشان حركت كرد، به آنان پیوست و همراهشان خواهد بود.
در سخنان مختلفی از امامان(ع)، پیدایش مأمومان منتظر، مقدمة ظهور امام زمان(ع) معرفی شده است. و بی‌تردید، اقتدای كامل به صاحبان این مكتب، قبل از شناخت شیوة زندگی فردی و اجتماعی و سیاسی آنان ممكن نیست.
در قسمت گذشتة این نوشتار، به بیان موضوع «عزت نفس» در زندگانی ائمه اطهار(ع) پرداختیم، در این قسمت به بررسی آموزة «وفای به عهد» در رفتار آن اسوه‌های حیات می‌پردازیم.

معنا و اقسام عهد
واژة «عهد» كه در فارسی به آن پیمان، قول و وعده می‌گویند، نوعی قرارداد است كه بین دو نفر، یا دو گروه، یا چند نفر و چند گروه، یا بین امّت و امام (به عنوان بیعت) بسته می‌شود كه اگر به طور مشروع و صحیح باشد، حتماً باید به آن پای بند بود.
عهد و پیمان معنای وسیعی دارد و در وهلة اول بر دو قسم است:
الف) عهد و پیمان با خدا؛
ب) عهد و پیمان با مردم.
عهد و پیمانی كه شامل عهدهای سیاسی، تجاری، اخلاقی، حقوق و اجتماعی می‌شود؛ گاهی در سطح وسیع بین‌المللی است و گاهی به صورت بیعت است كه هم سیاسی است و هم مذهبی، اجتماعی و حقوقی. گاهی عهد و پیمان در سطح كوچك‌تر بین دولت و پیمان‌كاران است و گاهی بسیار كوچك و به صورت عهد و پیمان بین دو نفر است؛ مانند این‌كه با دوستمان عهد می‌كنیم كه در ساعت معیّنی به مكان خاصی برویم. همة این موارد، در صورت مشروعیت آن، زیر پوشش اصل وفای به عهد قرار می‌گیرند.
وفای به وعده و عهد و پیمان هم‌چون شیرازه‌ای است كه روابط اجتماعی، سیاسی و ... را محكم نگه می‌دارد.
متأسفانه این اصل بزرگ، در جامعة ما كم رنگ و ضعیف شده، و بسیاری خیلی ساده و راحت به پیمان‌شكنی پرداخته، چنین خلاف بزرگی را یك امر عادی تلقّی می‌كنند؛ غافل از این‌كه گناه بزرگی مرتكب شده‌اند.

اهمیّت وفاداری به عهد و پیمان با خدا
عهد و پیمان با خدا نیز از شاخه‌های مهم عهد و پیمان است و مانند نذر، مخالفت با آن از گناهان بزرگی است و كفّارة آن هم چون كفّارة روزه‌خوردن در ماه رمضان می‌باشد.
در قرآن، آنان كه به عهد خود با خدا عمل نكردند؛ به عنوان منافق معرّفی شده‌اند:
فأعقبهم نفاقاً قلوبهم إلی یوم یلقونه بما أخلفوا الله ما وعدوه و بما كانوا یكذبون؛1
این پیمان شكنی، نفاق را در دل‌هایشان، تا روزی كه خدا را ملاقات كنند، برقرار ساخت. این به سبب آن است كه از پیمان الهی تخلّف جستند و دروغ گفتند.
دامداری گوسفندهای خود را كنار درختی برد و خود به بالای آن رفت. باد شدیدی وزید، او خود را در خطر بسیار سخت دید. با خدا عهد كرد و گفت: خدایا اگر من به سلامتی از درخت پایین آیم، همة گوسفندانم را در راه تو صدقه می‌دهم.
سپس آرام آرام از شاخه‌های بالا به شاخه‌های پایین آمد و كمی احساس آرامش كرد، و گفت: خدایا! قیمت گوسفندها گران است و دلم نمی‌آید صدقه بدهم. اگر سالم به پایین آیم، پشم‌های آن‌ها را صدقه می‌دهم. از آنجا به قسمت پایین‌تر آمد، بیش‌تر احساس آرامش كرد و گفت: خدایا! اگر سالم به زمین برسم كشك‌های به دست آمده از آنها را صدقه می‌دهم. وقتی كه پایین آمد و كاملاً احساس آرامش كرد، گفت: پشم چی؟ كشك چی؟ ولش كن هیچی! و این جمله به عنوان مثل در تاریخ باقی ماند.
خداوند می‌فرماید:
و أوفوا بعهدی أوف بعهدكم و إیای فارهبون؛2
به پیمانی كه با من بسته‌اید وفا كنید، تا من نیز به پیمان شما وفا كنم، و تنها از من بترسید.

اهمیت وفای به عهد از دیدگاه قرآن
در قرآن، در آیات متعددی به وفای به عهد تأكید شده است كه در این‌جا به عنوان نمونه، به ذكر چند آیه اكتفا می‌شود:
1. قرآن در بیان شمارش نیكی و نیكان می‌فرماید:
والموفون بعهدهم  إذا عاهدوا؛3
آنان كسانی هستند كه به عهد خود، هنگامی كه عهد می‌بندند وفا می‌كنند.
2. نیز در قرآن می‌خوانیم:
یا أیهّا الّذین آمنوا أوفوا بالعقود؛4
ای ایمان آورندگان! به قرار دادها و عهدهای خود وفا كنید.
3. قرآن در وصف مؤمنان رستگار می‌فرماید:
والذّین هم لأماناتهم و عهدهم راعون؛5
آنان امانت‌ها و عهد خود را رعایت می‌كنند.
4. نیز در قرآن می‌خوانیم:
و أوفوا بالعهد إن العهد كان عنه مسئولا؛6
و به عهد (خود) وفا كنید، كه (در روز قیامت) از عهد، سؤال می‌شود.
5. خداوند در قرآن حضرت اسماعیل(ع) را به سبب آن كه در وفای به عهد، راستگو و جدی بود ستود و فرمود:
إنّه كان صادق الوعد؛7
همانا اسماعیل در وعده‌هایش راستگو بود.
6. نیز در قرآن می‌خوانیم:
و لا تكونوا كالّتی نقضت غزلها من بعد قوّة...؛8
و همانند آن زن (سبك مغز) نباشید كه پشم‌های تابیدة خود را پس از استحكام، باز می‌كند!
امام باقر(ع) در تفسیر این آیه فرمود: «زنی به نام ریطه از قبیلة بنی تیم كه احمق و سبك مغز بود، نخ‌هایی از مو را می‌تابید و وقتی كه به پایان می‌رسید، تابیده‌هایش را باز می‌كرد. سپس دوباره به تابیدن آنها می‌پرداخت! خداوند متعال آنان را كه عهد شكن هستند، به چنین زن سبك مغزی تشبیه نموده است.
از مجموع این آیات فهمیده می‌شود كه وفای به عهد در اسلام، اصلی استوار و دستوری محكم و ارزشمند است و سفارش شده است مسلمانان به آن وفا كنند، چون اگر عهد بشكنند، از صف نیكان و مؤمنان رستگار خارج می‌شوند.


اهمیت وفای به عهد در گفتار امامان(ع)
امامان(ع) با صدها گفتار، پیروان خود را با تأكیدهای فراوان به وفای به عهد دعوت كرده‌اند، و شاید بتوان گفت به كمتر چیزی مانند رعایت عهد و پیمان، تأكید نموده‌اند. در اینجا چند حدیث را در این باره می‌آوریم:
1. حضرت علی(ع) فرمودند:
إن العهود قلائد فی الأعناق إلی یوم القیامة، فمن وصلها وصله الله، و من نقضها خذله الله؛9
همانا عهدها و پیمان‌ها، گردن‌بندهایی در گردن‌ها هستند تا روز قیامت. كسی كه پیوند آنها را نگه‌دارد (و وفای به عهد كند) خداوند او را به مقصود می‌رساند، و كسی كه آن عهدها را بشكند، خداوند او را به خودش وامی‌گذارد.
2. نیز فرموده‌اند:
إذا نقضوا العهد سلّط الله علیهم عدوّهم؛10
هرگاه مردم، پیمان‌شكنی كنند، خداوند دشمنان را بر آنان مسلط كند.
3. رسول اكرم(ص) می‌فرمایند:
لا دین لمن لا عهد له؛11
آن‌كه وفا ندارد، دین ندارد.
4. امام صادق(ع) فرمودند:
عدة المؤمن أخاه نذر لاكفارة له، فمن أخلف فبخلف الله بدأ، و لمقته تعرّض؛12
وعدة مؤمن به برادر دینیش همچون نذر است كه كفّاره ندارد و كسی كه به آن وفا نكند، به مخالفت با وعدة خدا برخاسته و خود را در معرض غضب خدا قرار داده است.
5. حضرت رضا(ع) فرمودند:
إنّا أهل بیت نری مَا وَعَدْنَا علینا دَیْناً كما صنعَ رَسولُ‌الله؛13
ما خاندانی هستیم كه وعده‌های خود را، قرضی برگردن خود می‌بینیم، چنان‌كه رسول خدا(ص) چنین بود.
6. حضرت زینب(س) در سرزنش مردم بی‌وفا و بیعت‌شكن كوفه، در قسمتی از خطبه‌اش چنین فرمودند:
إنّما مَثَلُكُم كمثل الّتی نقضت غَزْلَها من بعد قوّةٍ أنكاثا تتّخذون أیْمانكم دخلاً بینكم؛14
شما همانند آن زنی هستید كه رشته‌های خود را پس از تابیدن باز می‌كرد، و سوگند و پیمان خود را وسیلة خیانت و فساد قرار می‌دهید.
7. امام صادق(ع) فرمودند:
ثلاثةٌ لاعذَر لأحدٍ فیها: أداءُ الأمانة إلی البرّ و الفاجر، و الوفاء بالعهد للبرّ و الفاجر، و برُّ الولدین برّین كانا أو فاجرین؛15
سه كار است كه برای هیچ كس در مورد آن، عذر و بهانه پذیرفته نخواهد بود: دادن امانت به صاحبش، خواه نیكوكار باشد یا بدكار؛ وفای به عهد، خواه آن عهد با شخص نیكوكاری باشد یا شخص بدكاری و نیكی به پدر و مادر، خواه آنان نیكوكار باشند یا بدكار.
نمونه‌ها
برای تكمیل این بحث، به چند نمونه از سیرة عملی پیامبر(ص) و امامان(ع) در خصوصِ عهد و پیمان و وفای به آن اشاره می‌كنیم:
نمونة اوّل: عمّار یاسر می‌گوید: قبل از آن‌كه حضرت محمد(ص) به پیامبری برسد، مدّتی گوسفندان مردم مكّه را برای چراندن به دامنة كوه و دشت می‌برد، من نیز در همان عصر، چوپان بودم. روزی با آن حضرت عهد كردیم كه فردای آن روز، با هم، گوسفندهایمان را به علف‌زار بین دو كوه ببریم. فردای آن روز من دیر كردم و وقتی كه رسیدم دیدم محمد(ص) گوسفندانش را به علف‌زار رسانده، ولی آنها را از چریدن در آن علف‌زار باز می‌دارد. عرض كردم: چرا گوسفندان را از آن سرزمین باز می‌داری؟ فرمودند:
إنّی كنت واعدْتك فكرهتُ أن أرعی قبلك؛16
من با تو عهد و پیمان بسته بودم كه با هم به آن علف‌زار برویم. دوست نداشتم گوسفندانم را از قبل از رسیدن تو به چراگاه ببرم.
نمونة دوم: رسول خدا(ص) همراه مردی بودند، و آن مرد خواست به جایی برود. رسول خدا(ص) كنار سنگی توقّف نمود و به او فرمودند: «من همین‌جا هستم تا بیایی.» آن مرد رفت و نیامد. نور خورشید بالا آمده بود و به‌طور مستقیم بر چهرة مباركش می‌تابید. اصحاب عرض كردند: ای رسول خدا(ص) از این‌جا به سایه بروید. آن حضرت در پاسخ فرمودند:
قد وَعَدْتُه إلی هَهنُا؛17
من با او عهد كرده‌ام كه همین‌جا بیاید.
نمونة سوم: رسول خدا(ص) وعده‌هایی به مردم داده، ولی بر اثر بروز حوادث نتوانسته بودند به آنها وفا كنند آن حضرت هنگام رحلت، حضرت علی(ع) را به حضور طلبیدند، و چنین وصیّت كردند:
یا أخی! تقبل وصیّتی و تنجز عدّتی و تقضی عنّی دینی؛18
ای برادرم! وصیّتم را بپذیر، و به وعده‌هایم وفا كن، و قرض‌هایم را بپرداز.
علی(ع) عرض كرد: «وصیّت را انجام می‌دهم».
نمونة چهارم: هنگامی كه آتش بس تحمیلی بین امام حسن(ع) و معاویه برقرار شد، امام حسن(ع) به این پیمان و قرارداد وفا كردند. امام حسین(ع) نیز تا معاویه زنده بود، به این قرار داد و پیمان‌نامه، احترام گذاشتند و برخلاف آن رفتار نكردند، با این‌كه آن حضرت حدود ده سال بعد از امام حسن(ع) در عصر معاویه می‌زیستند.
عالم بزرگ شیخ مفید (م 413 ق) می‌نویسد:
امام حسین(ع) پس از شهادت امام حسن(ع)، مردم را، به علّت تقیّه و پیمانی كه با معاویه انجام شده بود به سوی امامت خود دعوت نمی‌كرد:
وألتزم الوفاء بها؛19
امام حسین برخود لازم می‌دانست كه به آن پیمان وفا كند.
نمونة پنجم: امام سجّاد(ع) از شخصی مطالبة ده‌هزار درهم قرض كردند، او گفت: در مقابل این پول و قرضی كه می‌دهم، وثیقه (گرو) می‌خواهم.
امام سجاد(ع) نخی را از عبایشان جدا كردند و به او دادند و فرمودند: «این نخ پیش تو وثیقه باشد».
آن شخص از چنین وثیقة ناچیزی اظهار ناراحتی كرد.
امام سجاد(ع) فرمودند:
أنا أولی بالوفاء أم حاجب؟20
آیا من به عهدی كه می‌‌كنم با وفاتر هستم یا حاجب بن زراره؟
او گفت: شما با وفاتر هستی.
امام سجاد(ع) فرمودند: با این‌كه حاجب بن زراره كافر بود، عهد او با وثیقه نهادن یك كمان چوبی كم ارزش در برابر صد درهم، پذیرفته شد، آیا عهد من با وثیقه قرار دادن یك نخ از عبایم، وفا نمی‌شود؟»
آن شخص قانع شد و ده‌هزار درهم به امام سجاد(ع) قرض داد و یك نخ از عبای آن حضرت را به عنوان وثیقه گرفت و در جعبه كوچكی نگه داشت.
مدّتی بعد وضع مالی امام رونق گرفت، آن حضرت پول طلبكار را نزدش برده، فرمودند:
«وثیقه را بده تا پولت را بدهم».
او عرض كرد:
وثیقه (نخ) را گم كرده‌ام.
امام سجاد(ع) فرمودند: «در این صورت مال خود را از من نگیر، آیا مثل من عهد خود را سبك می‌شمرد؟»
سرانجام وثیقه پیدا شد، امام سجاد(ع) آن را گرفتند و پول طلبكار را پرداختند.
در این ماجرا امام سجاد(ع) در اهمیت وفای به عهد سخن گفتند، و با این تعابیر، اصل وفای به عهد را از اصول قطعی در زندگی امامان(ع) معرّفی كردند:
أنا أولی بالوفاء؛
من به وفای بر عهد و پیمان از دیگران، برتر هستم.
أمثلی یستخفُّ بذمّته؛
آیا مثل من، عهد و پیمانش را سبك می‌شمرد.
 

ماهنامه موعود شماره 55
 



پی‌نوشت:
٭ برگرفته از آموزه‌های اخلاقی ـ رفتاری امامان، محمدتقی عبدوس و محمد محمدی اشتهاردی.
1. توبه(9) آیة 77. این آیه به دنبال عهدشكنی ثعلبة انصاری نازل شد. او با خدا عهد كرد اگر ثروتمند شود حقوق واجب آن را بپردازد ولی پس از آن‌كه دارای گوسفندهای بسیار شد بخل ورزید و زكات آن‌ها را نداد.
2. بقره (2) آیة 40.
3. همان، آیة 177.
4. مائده (5) آیة 10.
5. مؤمنون (23) آیة 8.
6. اسراء  (17) آیة 34.
7. مریم (19) آیة 54.
8. نحل (16) آیة 92؛ تفسیر علی بن ابراهیم، ج 1، ص 389 و تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 82.
9. محمدی ری شهری، میزان الحكمه، ج 7، ص 49.
10. مجلسی، بحارالأنوار، ج 100، ص 45.
11. همو، همان، ج 75، ص 96.
12. كلینی،  اصول كافی، ج 2، ص 363
13. مجلسی، همان، ج 75، ص 97.
14. محدث قمی، نفس المهموم، ص 215.
15. صدوق، خصال، ج1، ص 66.
16. محدث قمی، كحل البصر، ص 103؛ بحارالأنوار، ج 75، ص 96.
17. همو، همان، ج 75، ص 95.
18. همو، همان، ص 176.
19. مفید،  الإرشاد، ص 206.
20. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج4، ص 131

برای ورود کلیک کنید
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : mahdi
تاریخ : 15 دی 1394
سبک زندگی فاطمی در آخرالزمان
 

فاطمه الزهرا

حقیقت این است که دشمنان اسلام و اهل بیت(ع) هرگز نخواسته‌اند ما زهرای اطهر(س) باشیم؛ وظیفه اصلی و اساسی ما این است که با آرمان‌های اصلی آن بزرگواران آشنا بشویم و در صراط آن‌ها قدم برداریم...

 

«بسم الله الرحمن الرحیم»

 

استاد نجم‌الدین طبسی استاد دانشگاه و مدرس سطوح عالی حوزه در ایران و خارج از کشور دارای تألیفات و مقالات بسیاری در زمینه مهدویت، فقه، مسائل مورد اختلاف بین مذاهب و خامس آل‌عبا(ع) هستند. نکته حائز اهمیت آن است که برخی از کتاب‌های ایشان به زبان‌های، عربی، انگلیسی و اردو ترجمه شده و تا به حال بیش از بیست مرتبه تجدید چاپ شده است. کتاب‌ها و مقالات تخصصی این استاد گرامی بارها به عنوان اثر برگزیده کشور، کتاب سال حوزه و کتاب سال ولایت منتخب شده است.
در حقیقت استاد نجم‌الدین طبسی را می‌توان از چهره‌های سرشناس بین المذاهب و ادیان دانست که در مناظرات و کرسی‌های آزاداندیشی شرکت فعال و پر ثمر داشته‌اند. کثرت تألیفات، مقالات و مناظرات استاد حاکی از سطح دانش و آگاهی ایشان در مسائل فقهی، بین‌المذاهب و مهدویت است. به علت تخصص استاد در مباحث مهدویت و شناخت واقع گرایانه ایشان از سبک زندگی در دوران آخر الزمان به سراغ ایشان رفتیم تا بحث و بررسی کنیم چگونه در شرایط سخت آخر الزمان می‌توان از سبک زندگی الگوی فاطمی بهره برد.

با توجه به این که حضرت زهرا(س) از سوی اهل بیت معصومین ملقب به بهترین زنان دو عالم هستند و از مقام عصمت و ولایت برخوردار هستند؛ چرا در جامعه امروزی توان الگو‌گیری از شخصیت و سیره زندگانی آن بزرگوار مبدل به امری سخت و ثقیل شده است؟ به دیگر بیان شاهد ایجاد شکاف و گسستی بزرگ میان الگوهای اسلامی همچون حضرت زهرا(س) و سبک زندگی در جامعه هستیم؟ ومعمولا الگوهای دینی در میان ذهنیت جامعه تبدیل به مسأله‌ای کلیشه‌ای شده‌اند؟
نخستین دلیل برای وجود چنین شکاف و گسستی را می‌توان در ضعف مبانی اعتقادی خود ما جست‌وجو کرد؛ اگر ایمان و اعتقاد ما نسبت به جایگاه و شأن اهل بیت پایین باشد منجر به همین مسأله می‌شود.
دومین دلیل و اصلی‌ترین آن عدم آشنایی، اطلاع و آگاهی از سیره آن بزرگواران است؛ راه حق وحقیقت روشن و آشکار است و در مقابل آن ظلمات قرار دارد؛ این به خود ما بستگی دارد که آیا به سوی روشنایی گام برداریم یا در مسیر تاریکی و ظلمات باشیم.
اما واقعیت این است که پیامبر اکرم(ص) اسوه حسنه هستند؛ یعنی ما باید در تمام ابعاد زندگی خویش از پیامبر الگو بگیریم. حضرت فاطمه زهرا(س) نیز پاره تن پیامبر است و هرکس حضرت زهرا(س) را الگو قرار دهد گویی پیامبر(ص) را الگوی خویش قرار داده است و سبب رستگاری و سعادت خویش را فراهم کرده است.
برخی مسأله اسوه بودن و الگو قرار گرفتن حضرت زهرا(س) را امری ناممکن می‌دانند و بیان می‌دارند در مسائلی از قبیل تربیت فرزند موقعیت و شرایط آنان با حضرت زهرا(س) یکسان و متشابه نیست و فرزندان ایشان معصوم، پاک و منزه بودند در حالی‌که فرزندان ما افرادی ساده و تحت تاثیر شرایط محیطی هستند.
بعضی دیگر وجود همسری معصوم برای حضرت زهرا(س) را امری می‌دانند که شرایط نامتشابهی را برای الگو‌گیری مهیا می‌کند بدان معنا که در ارتباط با همسر و زندگی زناشویی رعایت اخلاق با همسرانی که بدخلق هستند کاری سخت و دشوار است.
همه فرزندان حضرت زهرا(س) مانند حضرت زینب و ‌ام‌کلثوم(س) معصوم نبوده‌اند؛ دقت به این مفهوم لازم است که معنای عصمت چیست؟ آیا عصمت بدین معنا است که حضرت زهرا(س) و یا فرزندان بزرگوار ایشان نمی‌توانستند تخلف کنند؟ خیر
معنای عصمت آن است که سطح علم و آگاهی آنان به قدری بالا بوده است که مرتکب گناه نمی‌شدند و هر لحظه خود را در حضور پروردگار احساس می‌کردند.
حقیقت این است که دشمنان اسلام و اهل بیت(ع) هرگز نخواسته‌اند ما زهرای اطهر(س) باشیم؛ وظیفه اصلی و اساسی ما این است که با آرمان‌های اصلی آن بزرگواران آشنا بشویم و در صراط آن‌ها قدم برداریم.
برخی دفاع و حضور حضرت فاطمه صدیقه(س) از امیرالمومنین(ع) در جریانات بعد از سقیفه و غصب خلافت را نوعی اضطرار به شمار می‌آورند و معتقد هستند که حضور سیاسی آن بانوی بزرگوار در عرصه جامعه تنها متوقف به آن زمان بوده است و در نتیجه با حضور زنان در جامعه مخالف هستند اما برخی دیگر از تاریخ زندگانی حضرت زهرا(س) استنباطی دیگر دارند و حضور ایشان در عرصه اجتماع را فعال می‌دانستند؛ واقعیت تاریخی با کدام ادعا بیشتر سازگاری دارد؟
حضور سیاسی‌- اجتماعی حضرت زهرا(س) در عرصه جامعه تنها منحصر به مقابله با جریانات سقیفه نبوده است بلکه ایشان در زمان حضور در مکه از جان پیامبر نیز دفاع می‌کردند و حتی با دشمنان ایشان به مقابله می‌پرداختند.
چنانچه در تاریخ نقل است که در جنگ احد حضرت فاطمه زهرا(س) حضور فعالی داشتند که اولاً مسأله تهیه آب بود دوماً درمان زخمی‌ها بود که در این جنگ سر پیامبر به‌شدت خون می‌آمد که حضرت زهرا(س) حصیری را سوزاندند و بدین وسیله در صدد درمان پیامبر(ص) برآمدند. لازم است توجه کنیم جنگ احد همان جنگی بود که بسیاری از مسلمانان در آن پا به فرار گذاشتند.
در جنگ خندق نیز از وجود حبیبه رسول خدا در کتب تاریخی نیز نام برده شده که غذا و نان خود را برای پیامبر اکرم(ص) آوردند و ایشان فرمودند نزدیک سه روز است که هیچ نخورده‌ام.
حضور حضرت زهرا(س) در صحنه‌های سیاسی و نظامی در دفاع از اسلام بارز و آشکار است.

اما برخی از احادیث و روایات بر حضور زن در خانه تاکید به سزایی دارند و از حضور زنان در جامعه نهی کرده‌اند؛ برداشت شما از تاریخ زندگانی حضرت زهرا(س) آیا با این دسته از احادیث در تعارض است؟
احادیثی از قبیل این فرمایش امام معصوم که مسجد زن، گوشه خانه‌اش است با حضور اجتماعی زنان در جامعه منافات ندارد. حرف و بحث اصلی ما این است که زن نباید کالا باشد؛ مثلاً برای این که فروش آدامس کارخانه‌ای بالا برود از عکس و ابزار تبلیغاتی که مربوط به زنان است
استفاده کنند.
زنان در جامعه حضور داشته باشند اما نه به نحوی که مسائلی از قبیل تربیت فرزندان لطمه بخورد و در کنار آن هزاران مسئله دیگر به وجود بیاید.

بعد از تدفین شبانه حضرت زهرا(س) امام علی(ع) جمله‌ای تاثر برانگیز و قابل تامل دارند که می‌فرمایند: « از غم رفتن توهیچ شبی را نخواهم خوابید» بار معنایی و مفهومی این جمله که از زبان امام علی(ع) بیان شده است؛ چیست؟
بیان امام علی(ع) عمق مصیبت وارده را نشان می‌دهد؛ بدین معنا که شهادت حضرت زهرا(س) گویی مانند آن است که دوباره پیامبر اکرم(ص) وفات یافته‌اند.
فقدان پیامبر اکرم(ص) فاجعه و بار سنگینی بر دوش امیرالمومنین(ع) بود؛ حضرت زهرا(س) پاره تن پیامبر(ص) بودند و گویی حضور خود رسول الله در میان مردم بود. شهادت حضرت زهرا(س) برای امام علی(ع) تجدید شدن وفات دوباره پیامبر(ص) بود.

منبع: روزنامه ایران، شماره 5339 به تاریخ 24/1/92، صفحه 16 (سبک زندگی اسلامی)

برای ورود کلیک کنید
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : mahdi
تاریخ : 15 دی 1394

تعداد صفحات : 39